کارگران جهان متحد شوید
بهرام حسین زاده

هیچ شعار دیگری را نمی‌توان یافت که به مانند این شعار در سراسر جهان، چنین طنین انداخته باشد. شعاری که از ورای مرزهای ملی و نژادی و فرهنگی گذشت و از دهان هر زحمتکش آرمانخواه و آزادی‌طلبی شنیده ‌شد.

شعاری که از واپسین صفحۀ "مانیفست حزب کمونیست" کارل مارکس در 1841 به راه افتاد و به همراه خودش پیام قیام کارگران نساجی لیون فرانسه و چارتیست‌های انگلیس را به کوچه‌های کمون پاریس 1871 رساند و از آنجا تا اول ماه مه 1896 در شیکاگو به پیش رفت.

در اکتبرِ بزرگترین انقلاب اجتماعی تاریخ، بعد از هزار سال پرچم سرخ را بر فراز پیروزی مساوات‌طلبان برافراشت.

اژدهای سرخ در خاک خوب چین  با این شعار بیدار شد و با طولانی‌ترین راه‌پیمایی تاریخ در امتداد رودهای یانگ‌تسه و هوانگ‌هو، زیباترین رویا‌ها را به بار نشاند، پایانی بر جنگ تریاک؛ و جنگ شکر در کوبا با سرازیر شدن از کوه‌های سیئرا ماسترا با اسطورۀ فرمانده "چه"، فرار "باتیستا" و آزادی جزیرۀ کارائیب، به پیروزی رسید.

...

دیوار فرو ریخت. رویایی که خود کابوس شده بود، از جهان رخت بربست و آپاراتچی‌های حزبی بزرگترین میلیاردرهای تاریخ روسیه شدند و کارگران جهان فرو نشستن امواج آرمان‌ها و رویاهای خود را مات و متحیر ماندند.

اما این آرمان‌های عدالت‌خواهانه بشری، که حرف دیروز و پریروز نیست، با چکمه‌ای نیامده تا به پوتینی برود. هزاران سال است که آدمی در پی آن‌ست تا درد تبعیض و نابرابری را به مداوای "عدالت" بهبودی بخشد.

از "سومر" شروع شد، مشروط کردن قدرت. آمد و آمد از "سفره‌های عمومی" جزیرۀ کرت گذشت، نوبت به ما که رسید در باغ "گرانمایه"!!! مزدک نگون‌بخت را زنده بردار کردند و بابک‌مان را دست و پای بریدند، پوست نسیمی‌مان کندند. اما عدالت‌خواهی آتشی‌ست که خاموشی نمی‌گیرد.

دوران معاصر صد ساله‌مان لبریز است از مبارزاتِ برای عدالت. عدالت در سیاست. عدالت در اقتصاد. عدالت اجتماعی.

کارگران‌مان بارها و بارها توانایی خود را در تغییر اوضاع به رخ قدرت‌مندان کشیده‌اند. اعتصابات صنعت نفت در سال 57 ، آخرین توان رژیم حاکم آن‌زمان را هم از میان برداشت.

و حالا کارگران در آستانۀ روزی که مانند هیچ اول ماه مه دیگری نیست قرار دارند، با انباشتی از خواست‌های سیاسی و اقتصادی‌شان، خواستار "زیستنی" شرافتمندانه و انسانی‌اند و خوب می‌دانند که در پناه رژیمی که حرمت و حق انسان را برسمیت نمی‌شناسد نمی‌توانند برخوردار از حقوق حَقۀ خویش باشند.

تفاوت این "اول ماه مه" با سالیان پیش حضور قدرتمند جنبشی‌ست اعتراضی و مدرن، که خواستار "رهایی اجتماعی"‌ست. این حضور اگر مورد تاکید طبقۀ کارگرمان برای پیوند زدن فعالیت‌ها و آرمانهایش با آن باشد، می‌تواند به آن اوضاعی بیانجامد که کارگران بتوانند در پناه  اتحادیه‌ها و تشکلات مستقل خودشان، فعالیت‌های علنی و قانونی را برای دستیابی به حقوق اجتماعی خود سازمان بدهند.

دیگر امروزه نمی‌توان از پیروزی یک طبقه، در جامعه‌ای که کل آن شکست خورده باشد سخن بمیان آورد. امروز باید از "رهایی اجتماعی" سخن گفت یا همه با هم رها خواهیم شد یا سهم هر کس از این سیه‌روزی در کاسۀ او قرار خواهد گرفت.

جنبش سبز آن جنبش اجتماعی ماست که  پیوند تمام خواست‌های اولیه طبقات و اقشار ترقی‌خواه و آزادی‌طلب را در برگرفته است. جنبش سبز بدون حمایت کارگران و اقشار زحمتکش میهن‌مان، نمی‌تواند این گریوه‌های صعب دیکتاتوری را پشت سر بگذارد، همچنان که کارگران‌مان برای رسیدن به خواست‌های بحق خود، نمی‌توانند از همیاری سایر اقشار مردم چشم‌پوشی کنند.

جنبش سبز، خانۀ خواست‌های تمام زنان و جوانان و کارگران و معلمان و قومیت‌ها و خلق‌های ستمدیدۀ کشور است. فقط در کنار هم می‌توانیم این دیو دیکتاتوری و استبداد را از پای در آوریم:

یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب.
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!